تغییر رشته در کارشناسی ارشد به مدیریت کسب و کار (MBA)

 

 

تغییر رشته در کارشناسی ارشد به مدیریت کسب و کار ((MBA

قبل از مطالعه کامل مطلب به سراغ این سوال بروید که آیا می توان برای ارشد رشته دیگری شرکت کرد؟ اگر جواب این سوال را یافتید می توانید مطلب زیر را به دقت بخوانید.

تغییر رشته در کارشناسی ارشد به مدیریت کسب و کار موضوعی است که ذهن بسیاری از داوطلبانی که قصد ادامه تحصیل در این رشته را دارند درگیر کرده است. سوالی که خیلی از داوطلبان می پرسند این است که "در رشته خودم ادامه تحصیل بدهم یا به مدیریت کسب و کار تغییر رشته بدهم؟" برای پاسخ دادن به این سوال مشاور تخصصی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار (MBA) در این مطلب به سه موضوع تفاوت های کنکور کارشناسی ارشد MBA با سایر رشته ها، بازار کار رشته MBA و دلایل تغییر رشته در کارشناسی ارشد به مدیریت کسب و کار، در صورت ورود به بازار کار رشته MBA می پردازد. 

هر کدام از این سه مقطع تحت تاثیر تصمیم شما هستند، بنابراین در زمان تصمیم گیری باید این مقاطع را در نظر داشته باشید.

 

برای راهنمایی بیشتر می توانید با یک مشاور ارشد MBA با تجربه در ارتباط با مشاوره انتخاب رشته کنکور ارشد مدیریت کسب و کار (MBA یا ام بی ای)​ صحبت کنید تا در تصمیم گیری به شما کمک کند.

 

 

مطلب تغییر رشته به کارشناسی ارشد مدیریت هم می تواند برای داوطلبان تغییر رشته ای مفید باشد. در ادامه تاثیر انتخاب رشته شما در این سه مرحله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

تفاوت های کارشناسی ارشد MBA با سایر رشته ها

تفاوت های کارشناسی ارشد MBA با سایر رشته ها شامل تعداد منابع، ظرفیت دانشگاه ها و رقابت برای آن ها، دوران تحصیل، بازار کار رشته MBA و آینده شغلی آن می باشد.

 

  • تعداد منابع ارشد مدیریت کسب و کار (MBA)

معمولا تفاوت عمده ای بین کنکور ارشد مدیریت کسب و کار (MBA) و سایر رشته ها وجود دارد. تعداد منابعی که باید مطالعه کنید معمولا بسیار کمتر از آزمون های ارشد رشته های دیگر است. این موضوع سبب می شود که در بسیاری از رشته ها بتوان با داشتن درصد نه چندان بالایی به رتبه خوبی دست پیدا کرد، ولی در آزمون ارشد مدیریت کسب و کار حتما باید در تمام درس ها درصد بالایی داشته باشید تا بتوانید رتبه خوبی کسب کنید. نتایج آزمون ارشد مدیریت کسب و کار 95 نشان می دهد میانگین درصد درس ریاضی رتبه های 1 تا 100 حدود 88% بوده است.

 

  • ظرفیت دانشگاه ها و رقابت برای آن ها در ارشد MBA

تفاوت عمده دیگر در ظرفیت دانشگاه ها و رقابت برای آن ها است. معمولا در رشته مدیریت کسب و کار رقابت برای کسب رتبه بهتر بسیار بالا و فاصله بین نفرات برتر کم است، موضوعی که در رشته های دیگر دیده نمی شود. پایین بودن ظرفیت دانشگاه ها (مخصوصا در شهرستان ها) و تمایل به قبولی در دانشگاه های برتر مهم ترین علل این رقابت هستند.

تعداد پایین منابع امکان قبولی با مطالعه پایین را زیاد تر می کند، هر چند کیفیت این مطالعه و سطح داوطلبان بسیار حائز اهمیت است. در مجموع می توان گفت با وجود منابع کمتر، با توجه به رقابت بین داوطلبان، آزمون ارشد مدیریت کسب و کار آزمون سخت تری نسبت به آزمون ارشد رشته خودتان خواهد بود.

 

 

  • دوران تحصیل در کارشناسی ارشد MBA

کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار (MBA)، 48 واحد را شامل می شود، که از 32 واحد معمول رشته های دیگر بسیار بیشتر است. پروژه محور بودن این درس ها در رشته مدیریت کسب و کار به معنی سخت تر بودن گذراندن این واحد ها هم می باشد. می توان گفت رشته مدیریت کسب و کار سخت تر و وقت گیر تر از دیگر رشته ها است.

 

  • بازار کار رشته MBA

در مورد بازار کار رشته MBA، اکثر افراد این سوال را می پرسند که رشته خودم یا مدیریت کسب و کار؟ پاسخ به این سوال تا حد زیادی بستگی به استراتژی شغلی شما دارد. در صورتی که علاقمند به تحقیق، عضویت در هیأت علمی دانشگاه ها و تدریس باشید، به نظر می رسد بهترین راه این است که در یک زمینه واحد ادامه تحصیل دهید. به عنوان مثال اگر در رشته مهندسی الکترونیک وارد دانشگاه شده اید همین رشته را به شکل تخصصی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نیز ادامه دهید. اما در صورتی که تمایل دارید بعد از ادامه تحصیل وارد بازار کار در حوزه های مختلف (مثلاً بازرگانی یا صنعتی یا خدماتی) شوید، تا آنجا که من مشاهده کرده ام، ادامه تحصیل در رشته های متفاوت می تواند یک مزیت نسبی محسوب شود. البته لازم به ذکر است که من اساساً بازار کار را بازار بخش خصوصی می بینم و بازار کار دولتی مد نظر من نیست. اما چرا؟ در زیر دلایل تغییر رشته در صورت تمایل به ورود به بازار کار رشته MBA بررسی شده است.

 

 

دلایل تغییر رشته در کارشناسی ارشد به مدیریت کسب و کار (MBA)

  1. بسیاری از مدیران، کسانی که به صورت تخصصی در یک رشته کارشناسی ارشد یا دکترا خوانده اند را Overqualified می دانند. به عبارتی معتقدند توانمندی آن ها بیشتر از نیاز سازمان است و به همین دلیل، باید «حقوق» و «امتیازات بیشتر» را برای ایشان در نظر بگیرند که طبیعتاً مدیران به این کار تمایلی ندارند.
  2. در زمان به کار گیری نیروهایی که در چند زمینه تخصص دارند، چانه زنی و مذاکره بر سر حقوق بسیار ساده تر است. کسی که بخواهد من را برای یک کارخانه استخدام کند، در واقع دو نفر را استخدام کرده: یک مهندس با دانش فنی و یک مدیر با دانش مدیریتی. پس در مذاکره استخدام، دست برتری دارم.
  3. داشتن علم در چند حوزه می تواند «هم افزایی» نیز داشته باشد و تا حدی نیز «تفکر سیستمی» ایجاد کند. کسی که مثلاً پزشکی خوانده و روانشناسی نیز خوانده است، ممکن است ایده ها و نظرات ارزشمندی داشته باشد که یک متخصص پزشکی یا یک متخصص روانشناسی، به سادگی به آن ها دست پیدا نکنند.
  4. به نظر می آید که روند تولید علم نیز تا حدی به سمت فضاهای «میان رشته ای» حرکت کرده است و کسانی که چند رشته مختلف را مطالعه کرده اند در فضای امروز شانس بیشتری دارند. رشته هایی مثل Neuroeconomics (اقتصاد بر پایه مدل های عصبی) یا Neuromarketing (بازاریابی بر پایه مدل های عصبی) یا Agent-based Market Analysis (تحقیقات بازار مبتنی بر رفتار های فردی) یا Psycho negotiation (مهارت روانی مذاکره) نمونه هایی از این ترکیب ها هستند.

به نظر می رسد بازار کار رشته MBA، مهم ترین فاکتور در تصمیم گیری برای انتخاب رشته ارشد باشد. تصمیم گیری درست در این مورد به عوامل مختلف دیگری هم مانند رشته تحصیلی کنونی، امکان گرفتن پذیرش از دانشگاه های خارج کشور و... هم بستگی دارد، که با توجه به شرایط هر فرد اهمیت این فاکتور ها هم تغییر می کند.