مصاحبه با رتبه های برتر ارشد تغذیه
مصاحبه با رتبه 37 ارشد تغذیه
داستان موفقیت اعظم احتشامی: رتبه 37
رشته من کلا از لیسانس تغذیه نبود و شنیده بودم که خیلی سخته قبولی تو این رشته. انقدر تو دلم خالی بود که خیلی سخت بود بهش فکر کنم. حتی پارسال پک یکی از این موسسات رو گرفته بودم نمی دونم سنا بود یا معین ولی یه چند صفحه ازشون رو خونده بودم انداخته بودم کنار. روزی هم که 3گام رو پیدا کردم محض این که در مسیر هدفم یه کاری کرده باشم تو سایتش عضو شدم و چندان هم جدی نبود برام. از یه طرف هم خونواده شلوغی داشتیم و خوندن برای من خیلی کار سختی بود واسه خوندن تو این محیط. برنامه 3گام تو حالت رایگانش رو هم واقعیتش اصلا سر در نمی آوردم که چی به چیه. از یه طرف بعضی از کتابهای منم توش نبود که انتخابشون کنم. مشاور دفعه اول که برای تماس رایگان با من تماس گرفت برنداشتم یادمم نمیاد واسه چی برنداشتم. یه هفته بعد دوباره تماس گرفتند و این بار جواب دادم. به قدری قبولی تو ارشد تغذیه رو برای من راحت نشون دادند که بهشون شک کردم ولی از یه طرف به خاطر انگیزه ای که به من داده بودند یه کم ته دلم امیدوار شده بودم. در کل بعد از کلی کلنجار با خودم یکی از طرحهای مشاوره و برنامه ریزیشون رو خریدم. من خودم ساکن یزدم و تهیه بعضی منابع برام سخت بود ولی مشاورم تو اولین حرکت منابعی که داشتم رو رد کرد و گفت با اینها به نتیجه نمی رسی ولی اگر می خوای با همینها بخونی من با همینا بهت برنامه می دم. در نهایت منابعمو عوض کردم و شروع کردم. تصور 8 ماه مطالعه روزی 8 ساعت رو همین الان هم که دارم فکرشو می کنم رو واقعا نمی تونستم داشته باشم ولی مشاورم انقدر آروم آروم منو برد جلو که الان که دارم برنامه هامو نگاه می کنم می بینم چقدر حرفه ای این کارو کرده. روزانه اصفهان جایی بود که آوردم. رتبه زیر 37 واسه من تغییر رشته ای ناامید خیلی فراتر از حد تصورمه. اصلا هم نمی تونم تصورش کنم ولی واقعا این اتفاق افتاده و من این اتفاق رو مدیون 3گامم. برنامه های عالی، روحیه دادنهای فوق العاده و از همه مهمتر مشاوره دادنهای واقعی و حرفه ای نه الکی و آبکی، تنها چیزایی بود که منو به هدفم رسوند.
مصاحبه با رتبه 53 ارشد تغذیه
داستان موفقیت سولماز تبریزی: رتبه 53
شوهرم 3گام رو برای من ثبت نام کرده بود و خودش هم می خواست ارشد مکانیک بخونه و کارشو یکی دو ماه قبل با 3گام شروع کرده بود. چیزی که خیلی برای من مهم بود این بود که باید جوری برام برنامه ریزی میکردند که حتما بچه دو ساله ام رو هم توش در نظر می گرفتند. البته من خودمم تا حد زیادی به خاطر کمکهای مادرم تونستم وقتمو بازتر کنم. رتبه ام شد 53، روزانه 4 ساعت مطالعه داشتم و بیشتر هم تست خوندم و تست کار کردم و این شیوه ای بود که مشاورم به من پیشنهاد داده بود. اوایل چندان به این روش امیدوار نبودم چون که می گفتم مگه قراره تکراری بیاد که فقط تست بخونم ولی از یه طرف وقت زیاد نداشتم و کارهای خونه و بچه مم بود. ولی تست زنی باعث شده بود که درس خوندن بیشتر برام جنبه تفنن پیدا کنه. یه نکته خیلی مهمی که به من یاد داده بودند این بود که جوابهای غلط می تونه سوالهای سالهای بعد باشه و من هم با همین روش درس می خوندم و البته برنامه هم خیلی عالی با من تطبیق داشت و خیلی خوب انعطاف پیدا می کرد وقتی جا می موندم یا مهمون سرزده داشتم. در کل فقط و فقط می تونم یه چیزی بگم و اونم این که ای کاش موسساتی مثل 3گام تو ایران انقدر نسبت به سایر موسسات گمنام تر نباشند و انقدر معروف باشند که آدم به راحتی بتونه پیداشون بکنه. شوهرمم اعتقاد داشت که واقعا گنج پیدا کرده و جوری از 3گام تعریف می کرد و تو موبایلش تو مهمونیا پنل برنامه ریزیشو باز می کرد و نشون بقیه می داد که انگار استخدامش کردند واسه بازاریابی 3گام. البته فکر کنم 3گام اگه شوهر منو استخدام کنه واسه بازاریابی 3گام تو تبریز صد در صد کسی سراغ موسسه دیگه نمیره. جذابترین بخش 3گام برای من روشهای خیلی خاصی بود که تو مطالعه و در کنار برنامه بهت آموزش می دادند.
مصاحبه با رتبه 76 ارشد تغذیه
داستان موفقیت اسدالله اسفندانی: رتبه 76
بعد از گذشت حدود 15 سال از فارغ التحصیلی و به خاطر ارتقاء شغلی مجبور بودم که مدرک ارشدم رو بگیرم و متاسفانه باید تو رشته سخت تغذیه هم این اتفاق می افتاد. یه مقدار کارای خودم رو سبک کردم و شروع کردم به یه بررسی کامل که ببینم کدوم موسسه برای هدف من مناسبتره. برای من محل قبولی مهم نبود فقط باید حتما قبول می شدم. اولین موسسه رفتم خلیلی، من وقت زیادی برای رفتن به کلاس و یا حتی دادن آزمون نداشتم. موسسه خلیلی به من پیشنهاد دادند که حتما سر کلاس بیام. موسسه بعدی نخبگان و سنا بود که تا حدود زیادی هر سه پیشنهادات یکسانی داشتند و من در نهایت می خواستم با یکی از همینها کارو شروع کنم. اتفاقی تو اینترنت با 3گام آشنا شدم و برای مشاوره توش ثبت نام کردم و هدفمم این بود که از یه نفر که کارش همینه بپرسم تا بتونم بهترین انتخاب رو بین این سه تا موسسه داشته باشم. مشاور موسسه بعد از اینکه خوبیها و بدیهای هر موسسه رو به من گفت شروع کرد به صحبت کردن درباره وضعیت زمانم برای مطالعه و یکی دو تا سوال تخصصی هم از من پرسید و در کل گفت که با این شرایط زمانی واقعا رفتن به کلاس براتون خیلی وقت گیر میشه و آزمونها رو هم آنلاین شرکت کنید، منابع رو هم برام از بین همه منابع گلچین کرد و بعد بدون اینکه ازشون بخوام شروع کردند به توضیح دادن اینکه هر درسو چجوری بخونم و چجوری خلاصه برداری کنم و چجوری دوره کنم. در کل خیلی خوشم اومد از این همه حسن نیتشون و فکر می کردم که هر بار باید وقت بگیرم و بیام با مشاورشون صحبت کنم و خبر نداشتم که کار برنامه ریزی رو انجام می دن. یه طرح یکساله مشاوره و برنامه ریزی رو گرفتم و بدون اینکه بخوام با بقیه جاها مقایسه شون کنم با 3گام شروع کردم. البته هزینه شون هم نسبت به موسسه های دیگه چندان زیاد نبود که بخوام درباره اش خیلی فکر کنم و در جا تصمیم گرفتم. برنامه که خیلی عالی بود و عالی تر از اون روشهایی بود که برای مرور و تست زدن به آدم یاد می دادن. البته خودم هم واقعا خیلی زحمت کشیدم و چه روزها که واقعا حسرت نیم ساعت بیشتر خوابیدن رو می خوردم اما در نهایت روزانه نزدیک به 5 ساعت و نیم مطالعه از اوایل آبان ماه و بعد از این همه سال که مجدد تصمیم به مطالعه گرفتم برام راضی کننده بود. تو محل کارم اگر کسی بخواد درس بخونه می گم اول برو 3گام بعد هر کار دیگه ای می خوای بکنی رو انجام بده. حتی یه دختر دارم که الان دوره راهنماییه و تصمیم دارم از سال اول دبیرستان بفرستمش 3گام تا تو کنکور تجربی بهترین نتیجه رو بگیره.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد بیوشیمی بالینی
مصاحبه با رتبه 14 ارشد بیوشیمی بالینی
داستان موفقیت پیمان شکری: رتبه 14
کلا وقتی یه وزارت علومی می خواد بیاد سراغ وزارت بهداشت شبیه یه ویروس می مونه که همه گلبولهای سفید و سلولهای دفاعی می خوان به طرفش حمله کنند. این توصیفی بود که مشاورم وقتی اولین بار باهاش صحبت کردم از شرایط من گفت. بزرگترین لطف 3گام به من این بود که شر منبع رفرنس و حجیم رو از سر من باز کرد. من آدمی بودم که اگه یه برنامه خوب داشتم خودم کارمو می کردم و نیاز به پیگیری نداشتم ولی تو 3گام فهمیدم که وقتی سرتو می ندازی پایین و فقط تلاش می کنی یه جاهایی رو نمی بینی که می تونه بهت ضربه بزنه. خوبی مشاور من این بود که وقتی بهش می گفتم همه چیز عالیه و خوب داره پیش میره سریع دو سه تا تست جوندار از من می پرسید، تا ببینه چقدر راست می گم. یه جورایی از این کارش خوشم می اومد و هر سری که می خواستم باهاش حرف بزنم خودمو آماده می کردم بتونم جواب بدم. پشت تلفن جواب دادن به تست خیلی سخته ولی نمی دونم این کار رو مشاور من تصادفی انجام می داد یا پشتش یه هدف بود. چون رفته رفته باعث شد تا من خیلی دقیق تر به سوالش و گزینه ها توجه کنم و بتونم اونها رو تصور کنم و جواب بدم و به صورت کاملا تصادفی همین روند تو درس خوندنمم اتفاق افتاد و تمام چرخه های وحشتناک متابولیسم رو با این روش یاد گرفتم و حفظ کردم. یه قسمت چرخه رو نگاه می کردم و بعد تو ذهنم می کشیدمش و بعد تیکه بعدیش رو می دیدم و بعد سعی می کردم همه رو به همدیگه بچسبونم. فکر کنم تا به حال کسی چرخه ها رو اینجوری نخونده باشه ولی این روش ابداعی من بود به خاطر جواب دادن به تستهای پشت تلفن مشاورم. خوشحالم که رتبه 14 رو آوردم و به مشاورم ثابت کردم که همه چی اوکیه. فکر کنم تا روزی که رتبه ها اومد هنوز هم فکر می کرد من دارم یه جورایی خالی می بندم!!! من 3گام رو حتی به اونهایی که کنکور ندارند و می خوان معمولی درس بخونند هم توصیه می کنم. به نظر من 3گام یه فلسفه است، یه روشه، یه راه خاصه که خیلی با بقیه فرق داره. شما به پنلش و سیستم هوشمند برنامه ریزیش نگاه کن، انگار یه جورایی هر تیکه اشو نشستند و با دست تراشیدند و یه هنرمندی خاصی داره. البته شاید چون من کلا آدم خیالبافی هستم خیلی دارم اغراق می کنم و شاید هم خیلیها پیش خودشون بگن طرف یه چیزی زده و توهم داره ولی اینو در کمال سلامت عقل می گم که به نظر من 3گام روند برنامه ریزی رو در کل جهان یه روزی متحول خواهد کرد و خوشحالم که یکی از اولین استفاده کنندگانش من بودم.
مصاحبه با رتبه 25 ارشد بیوشیمی بالینی
داستان موفقیت صفورا قاسمی: رتبه 25
من دنبال یه برنامه ریزی خوب تو نت می گشتم. یا حداقل دنبال یه جایی بودم که مشاورش برنامه هم بهت بده. چون خودم اصلا بلد نبودم برنامه بچینم و رشته مم شیمی بود که اصلا با سلولی مولکولی و حتی خود بیوشیمی آشنایی نداشتم. اگر بچه ها کلا درباره منابع برنامه ریزی و یا بازار کار بیوشیمی بالینی تو نت یه سرچ کرده باشن می دونن که اولین سایت گوگل 3گامه و باور کنید بیخودی نیست که اوله چون واقعا اوله. یعنی تو کاری که انجام می ده اوله. مشاوره و برنامه ریزی 3گام جوری منو به خودش جذب کرد که دیگه جاهای دیگه نرفتم. البته کلا من جوری ام که اگه از یه چیزی خوشم بیاد دیگه جاهای دیگه دنبالش نمی رم که بعضی وقتا خیلی به ضررم بوده ولی در مورد 3گام بهترین تصمیمی بود که گرفتم. مشاور از نظر من یعنی کسی که همه چیز رو بدونه و بفهمه که تو چی می خوای و راه رسیدن به چیزی رو دقیق و خیلی با جزئیات بهت بده. برنامه ریزی از نظر من یعنی چیزی که وقتی صبح از خواب پا میشی بهت بگه چی کار کنی و چی کار نکنی و وقتی شب میخوای بخوابی بدونی که چرا داری می خوابی. همه اینها رو 3گامم برای من داشت. من نه تنها 3گام رو پیشنهاد می دم به همه کنکوریها و همه رو دعوت میکنم که حتما اگر مشکلی تو مطالعه و برنامه ریزی دارند انتخاب اول و آخرشون 3گام باشه بلکه به 3گام هم پیشنهاد می کنم که تا ابد همین کیفیت رو در کارش حفظ کنه. برای همه 3گامی ها آرزوی موفقیت و سلامتی دارم و امیدوارم رتبه 25 من بتونه یه تشکر خیلی خوب از مادرم و مشاورم و 3گام باشه.
مصاحبه با رتبه 75 ارشد بیوشیمی بالینی
داستان موفقیت پروین ناظم الشریعه: رتبه 75
مرور، مرور و مرور تنها چیزی که تو ارشد بیوشیمی بالینی نجاتت میده همینه و من از مرور کردن متنفر بودم شاید چون راهشو نمی دونستم. برنامه مرور 3گام نقطه اوج برنامه ریزی 3گامه. همه چیز 3گام یه طرف و برنامه مرورش هم طرف دیگه. اصلا اگه به من بود کلا می گفتم شماها بخونید و ما فقط برنامه دوره بهتون می دیم. به قدری این مرور هدفمند و خاصه که اصلا به ظاهر ساده برنامه مرورش نمی خوره ولی در عین ساده بودن همه کار برات می کنه. همه می دونن که کنکور ارشد بهداشت چیزی جز حفظ کردنهای پیاپی و یه عالمه نکته ریز نیست و فقط باید مرور کنی تا این همه چیز سر جلسه آزمون یادت بمونه. جذابترین بخش برنامه ریزی 3گام برای من مرور فوق العاده اش بود. قبولی بیوشیمی بالینی دانشگاه بابل با مطالعه روزانه 6 ساعت از دی ماه.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد هماتولوژی
مصاحبه با رتبه 24 ارشد هماتولوژی
داستان موفقیت ژاله ناصحی: رتبه 24
دنبال هماتولوژی رفتن از اون تصمیمای ریسکی زندگی هر آدمی می تونه باشه. ظرفیت پذیرش خیلی پایین، حجم رقابت بالا و از یه طرف فشار سنگین مطالب و نکات خیلی آدمو می ترسونه و از یه طرف دیگه جذابیت رشته بین رشته های علوم آزمایشگاهی و بازار کار خیلی خوبش، آدمو به سمتش بیشتر هل می ده. برای منی که تغییر رشته ای بودم و نه خون شناسی خونده بودم و نه بانک خون و ایمنی شناسی رو هم اصلا یادم نبود چی پاس کردم، سختترین قسمت کار این بود که خودمو راضی کنم که تو آزمون بهداشت اونم هماتو شرکت کنم. بیشتر موجهای دور و برم موج منفی بود. وقتی که به خاطر یه موضوعی گیر می کردم، یکی از کارهام این بود که تو نت بگردم و بیشتر هم کامنتا رو می خوندم. تو این سرچام خوردم به سایت 3گام. مطالب جالبی داشت. یه جلسه مشاوره رایگان هم می دادند که واسه اون یه جلسه تو سایت ثبت نام کردم. همون اولای ثبت نام فهمیدم که سایتش با سایتای دیگه فرق داره. همه مشخصات لازم برای اینکه بهت مشاوره بدن رو ازت میخواستن، کتابها، زمان مطالعه، زمانبندی و .... بعد دو سه روز مشاور هماتولوژی باهام تماس گرفت. شروع کردم به درد و دل کردن و اونم خیلی خوب گوش داد. خیلی جالب بود که خودشم تغییر رشته ای بود و از رشته سلولی مولکولی رفته بود هماتو رو همون سال اول هم قبول شده بود. داستان خودشو برام تعریف کرد و گفت یکی از طرحهای سایت رو بخرم تا همون کارایی که خودش کرده تا رتبه زیر 15 بیاره رو بهم بگه. فرداش یکی از طرحها رو خریدم که طرح طلایی رو هم انتخاب کردم. منابعم مشخص شد و شروع کردم به خوندن. اولش خیلی سخت بود برام خوندنش ولی انقدر مشاورم کمکم می کرد و حتی برام توضیح می داد بعضی چیزا رو که نمی فهمیدم و انقدر منابعم، منابع خلاصه و نکته داری بود که سریع می تونستم مباحث رو تموم کنم و دوره شون کنم. از مهر ماه تا تیر ماه حدودا هفته ای تا 45 ساعت مطالعه داشتم که البته از خرداد به بعد به روزی تا 10 و حتی 12 ساعت هم رسید. استرس خیلی انرژیمو می گرفت ولی واقعا انقدر دلگرم به مشاورم بودم که می دونستم حتما یه راه حلی براش داره. بزرگترین شانس من این بود که مشاور 3گام خیلی شبیه خود من شرایطش و بعضی وقتا حس میکنم شاید چون خدا دید که خیلی غریبانه و مظلومانه و حتی بعضی وقتا با التماس دنبال چیزیم که رسیدن بهش خیلی سخته این مشاور رو جلوی راهم گذاشت. رتبه من 24 شد و جذابترین قسمت 3گام برای من مشاورش بود و امیدوارم که هر چی از خدا می خواد به بهترین شکل و به آسونترین راه به این آدم بده و برای موسسه 3گام هم آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
مصاحبه با رتبه 41 ارشد هماتولوژی
داستان موفقیت هما قیداری: رتبه 41
من سال سومی بود که ارشد هماتو شرکت میکردم و فقط هم می تونستم روزانه قبول بشم چون نمی تونستم هزینه سنگین دوره مازاد یا پردیس رو بدم. پارسال رتبه ام جوری شد که می تونستم مازاد قبول بشم ولی با اینکه سر کار می رفتم و درآمد به نسبت متوسطی هم داشتم، هر جور حساب کردم دیدم که نمی تونم از پس هزینه بربیام. از طرفی هم چون یه شهرستان دیگه قبول می شدم عملا کارم رو هم از دست می دادم. برای سال سوم بود که داشتم شرکت می کردم و زیاد هم حوصله خوندن نداشتم و امیدم رو از دست داده بودم. مثل هر سال اول رفتم سراغ مصاحبه رتبه های خوب پارسال و با حسرت مصاحبه های اونها رو خوندم. جالب اینجا بود که هر وقت مصاحبه ها رو میخونی همه شون یه چیز اشاره می کنند و اونم برنامه ریزی درسته. من هیچوقت برنامه ریزی نمی کردم و فقط درس می خوندم. حالا یه روز تو مد ایمونو بودم یه روز تو مد زبان و یه روز تو مد اینکه از هر کدوم یه مقدار بخونم و البته تست هم می زدم و اینجوری نبود که نخونم. زندگیم به دو بخش تقسیم شده بود. صبح پاشم برم سر کار و عصر برگردم و شروع کنم به خوندن تا شب. لیسانس من علوم آزمایشگاهی بود و دانشجوی خیلی خوبی هم بودم زمان لیسانسم. یکی از دوستام که همکارم تو آزمایشگاه بود سایت 3گام رو به من معرفی کرد و خودش هم برای بیوتک پزشکی می خواست بخونه. منم چون 3گام رو اصلا تو ارشد بهداشت نشنیده بودم، کلا زیاد جدی نگرفتم. یه ماه گذشت و هر روز می دیدم که همکارم یه جور خاصی درس می خونه و اصلا یه نشاط خاصی هم تو خوندنش داره و حتی سر کار هم زبان میخونه و هندزفری می ذاره تو گوشش که اوایل فکر می کردم زبان گوش می ده ولی بعدها فهمیدم که صدای ضبط شده خودش رو گوش می ده که درس رو شب قبلش با توضیح خونده بود برای خودش ضبط کرده بود و اینجوری دوره می کرد درسا رو. تحریک شدم که برم تو 3گام ببینم چه خبره. ثبت نام کردم و مشاور با من تماس گرفت و شرایطم رو براش توضیح دادم و در نهایت همون طرح طلایی رو که همکارم گرفته بود رو خریدم. یه کم اوایل کار با سایت برام سخت بود ولی بعد دو سه روز راه افتادم. جالب بود که وقتی گفتم دوست من با 3گام کار میکنه و اینجوری داره می خونه گفت شاید این کار به درد شما نخوره و دلیلش هم این بود که تو آزمون روش یادگیری من، یادگیری شنیداری خیلی امتیاز پایینی داشت و البته من هم واقعا سر کلاس زیاد گوش نمی دادم و سریع خسته می شدم. به جا قرار شد که من چون روی درسا مسلطم تا حدودی فقط تست خوانی و نکته خوانی کنم و چون سرعت مطالعه ام بالا بود تقریبا هر 45 روز یکبار همه درسا رو می رسیدم یه دور بخونم. تازه فهمیدم که برنامه ریزی که رتبه های برتر می گفتن یعنی چی. الان اگه ازم بپرسند برنامه ریزی یعنی چی می گم: " یعنی داشتن یه چارچوب فکری که مشخص می کنه چه زمانی باید چه کاری رو انجام بدی و تا چه زمانی باید یه کاری تموم کنی و چه کاری رو شروع کنی." تقریبا تا روز کنکور حدود 5 دور رسیدم بخونم درسا رو. به خصوص دورهای آخر که دو سه هفته ای تموم می شد. کنکور رو هم خیلی خوب دادم و واقعا خیلی خوشحال بودم. کارنامه ها اومد و تو انتخاب رشته مشهد روزانه قبول شدم دقیقا همون چیزی که می خواستم. به نظر من رمز موفقیت من این بود که پایه خوبی داشتم و با یه برنامه درست و حسابی و البته روش خیلی عالی تو مطالعه موفقیت من رو تضمین کردند. در حال حاضر 3گام رو به همه پیشنهاد می دم نه به خاطر اینکه موفق شدم به خاطر اینکه به نظر من تمامی فاکتورهای یه برنامه عالی رو داره و برای هر فردی دقیقا متناسب با اون آدم برنامه ریزی می کنه.
مصاحبه با رتبه 30 ارشد هماتولوژی
داستان موفقیت اسما محمدی: رتبه 30
3گام رو من از زمان دانشجویی می شناختم. تقریبا سال دوم بودم که باهاش آشنا شدم. یادم میاد دنبال جواب یه سوالی می گشتم واسه برادرم واسه تغییر رشته اش که با 3گام آشنا شدم. برادرم خیلی از مشاوره شون تعریف می کرد و وقتی هم خواستم برای ارشد بخونم اول سایت 3گام رو چک کردم و خوشبختانه دیدم هماتو رو هم ساپورت می کنند. کلا هم آدم درس خونی بودم ولی بزرگترین مشکلم این بود که وسواس شدید مطالعه داشتم و بین دوستامم به خرخونی شدید معروف بودم و همیشه چه قبل از امتحان و چه بعد از امتحان استرس داشتم. کلا وسواس و استرس به جایی رسیده بود که واقعا مریض شده بودم و حتی پدرم می گفت که دیگه نمی خواد درس بخونی ولی من واقعا عاشق این بودم که یه روز استاد دانشگاه بشم و باید تا دکترا می خوندم. 3گام چند تا مشاور روانشناسی هم داشت که کنار مشاور تخصصی مثل یه تیم کار می کنند و همین که مشکل من رو فهمیدند، بیشتر جلسات اول مشاوره ام برای برطرف کردن استرس و وسواس مطالعاتی من گذشت. من دانشجو بودم و میخواستم همون سالی که درسم تموم میشه ارشد هم قبول بشم ولی مشاورای 3گام جلوم رو گرفتند و گفتند با توجه به شرایطت بهتره فارغ التحصیل بشی و سال بعد برای خوندن آماده بشی. منم با اینکه برام خیلی سخت بود قبول کردم. در این مدت هم بیشتر برای بهبود شرایط روحی روانیم از مشاوره های 3گام استفاده می کردم. از تیر ماه استارت زدم با روزی 5 ساعت و واقعا واسه منی که روز معمولی تا 7 و 8 ساعت درس می خوندم 5 ساعت خیلی خیلی کم بود ولی نمی ذاشتن بیشتر از این بخونم. من عادت داشتم هر چیزی پنج تا شش بار تکرار کنم و حتی دیگه اجازه این کار رو هم به من ندادند. در کل از اول مهر ساعت مطالعه ام رسید به 8 ساعت و وسطای خرداد بود که رسید به حدود 10 ساعت. البته به قول مشاورم من باز هم خیلی خونده بودم ولی خودم فکر می کردم اصلا زیاد نخوندم نسبت به قبل. آزمونهای آزمایشی هم شرکت کردم به پیشنهاد خود مشاورم و وقتی درصدها و رتبه ها میومد استرسم همه اش کمتر می شد و آزمون به آزمون هم بهتر و بهتر می شدم. رتبه 30 شدم و جذابترین قسمت 3گام برای من مشاوره تیمیش بود که با درک کامل شرایط داوطلب، قدم به قدم داوطلب رو جلو می بردند. تقریبا همه کسایی که منو می شناختن تو دانشگاه الان 3گام رو می شناسن البته همه فک و فامیل و در و همسایه هم 3گام رو می شناسن. به نظرم 3گام به همین دلیله که هر روز پیشرفت می کنه، دلیلش اینه که انقدر تبلیغات اینو اون که ازش استفاده کردن پشتشه که هر سال قوی تر از سال گذشته میشه و مطمئنم یه روزی 3گام تنها مرکزی میشه که تو تحصیل باید بهش اعتماد کرد و بقیه هم کار 3گام رو کپی خواهند کرد. تمام تیم مشاوره 3گام سلامت باشند و امیدوارم به هر چی می خوان برسن.
رتبه های برتر ارشد ایمونولوژی -ایمنی شناسی-
مصاحبه با رتبه 18 ارشد ایمونولوژی -ایمنی شناسی-
داستان موفقیت پدرام صادقی واشقانی: رتبه 18
دلیل اینکه من به 3گام علاقه مند شدم این بود که کلا عاشق تکنولوژیم و اکثر کارها و خریدهامو اینترنتی انجام می دم و هر اپلیکیشن جدیدی که میاد یکی از اولین نصب کننده هاش منم. به قول پدرم تعداد اپلیکیشنهای گوشی من از تعداد اپلیکیشنهای گوگل پلی هم بیشتره و واسه هر چی یه اپلیکیشن روی گوشیم دارم. چند تا اپ برنامه ریزی و مدیریت زمان خارجی و ایرانی هم داشتم و با 3گام اینجوری آشنا شدم که می خواستیم واسه خواهر کوچیکترم واسه تجربی انتخاب رشته کنیم و دنبال یه نرم افزار انتخاب رشته خوب می گشتم و نرم افزار انتخاب رشته 3گام انقدر خاص و جذاب و خوشگل بود که من کلا محو طراحیش شدم تا درگیر انتخاب رشته خواهرم. در نهایت هم واسه انتخاب رشته خواهرم علاوه بر نرم افزار، مشاوره حضوری هم رفتیم و انتخاب رشته اش هم خیلی خوب انجام شد و بهترین نتیجه رو هم گرفت. تو همون مشاوره ها فهمیدم که تو ارشد بهداشت هم کار می کنند و رفتم تو سایتشون ثبت نام کردم البته من اون سال ارشد نداشتم ولی سیستم برنامه ریزیشون خیلی باحال بود و منی که سال بعد ارشد داشتم تصمیم گرفتم با برنامه 3گام یه برنامه دو ساله بگیرم و حتی منتظر تماس مشاوره رایگان هم نشدم که یکی از سرویسهاش رو خریدم. مشاوره ام استارت خورد و به نظرم رمز موفقیت 3گام تو اینه که نرم افزار خیلی قوی خودشو با یه مشاور خیلی خوب تکمیل کرده. با این برنامه دو ساله رتبه من 18 شد و خیلی هم راحت درس خوندم. زمان خوبی شروع کردم و برنامه خوبی هم داشتم و از همه مهمتر من علاوه بر ایمان به خودم به مشاور و نرم افزار برنامه ریزی 3گام هم ایمان داشتم. معتقدم باید به مشاورت اعتماد کنی تا بتونی بهترین نتیجه رو بگیری. همه چی 3گام برای من جذابه و البته یه سری از بخشاش به نظر من می تونه قشنگ تر هم بشه که حتی پیشنهادات خودم رو هم به تیم فنی و علمی 3گام منتقل کردم. امیدوارم همه اعضای تیمشون موفق باشند و سلامت.
مصاحبه با رتبه 42 ارشد ایمونولوژی -ایمنی شناسی-
داستان موفقیت افسانه شالی: رتبه 42
من دنبال منابع واسه ارشد ایمنی می گشتم و چون تغییر رشته ای بودم، نمی دونستم باید چی کار کنم. با سرچ منابع با سایت 3گام آشنا شدم و برخلاف سایتهای دیگه، 3گام منابع رو واسه هر فردی دسته بندی کرده بود و مشخص کرده بود که هر کسی بهتره چه منابعی رو بخونه. تو بخش منابع اشاره شده بود که سعی کردند که منابع رو تا اونجایی که می تونند دقیق معرفی کنند ولی باید در نظر بگیرید که با توجه به شرایط هر فرد باز ممکنه یه سری منابع تغییر کنه. منم تو سایت ثبت نام کردم تا از خودشون منابعمو بپرسم. مشاور زنگ زد و تو تماس رایگان با اینکه من همه اش منابع می پرسیدم، جواب درست و حسابی به من نداد و گفت که تو جلسات رایگان ما ده دقیقه فرصت داریم و بیشتر جنبه آشنایی با مشاور و اینکه چه کمکی می تونه بعد از خرید طرح ها به شما بکنیم، صحبت میشه. از جلسه مشاوره رایگانش اصلا خوشم نیومد ولی واقعا چاره ای هم جز 3گام نداشتم چون بقیه موسسات همه شون می گفتن بیا و پک کتابهای ما رو بگیر و منم در نهایت تصمیم داشتم که برم و همون گلچین منابع 3گام رو تهیه کنم که مخصوص تغییر رشته ایها بود. یه اس ام اس یه روزی از 3گام اومد و تخفیف گذاشته بودن. من اصلا سمت پرسیدن قیمت مشاوره ها نرفته بودم. به صفحه خرید که رفتم دیدم چند مدل طرح دارند و من هم ارزونترینشو با تخفیف خریدم که البته مشاوره زیاد نداشت. فرداش مشاور تماس گرفت و همه منابع رو معرفی کرد و برنامه رو هم برام چید. شروع کردم به خوندن ولی یک دو هفته نگذشته بود که بی خیال خوندن شدم. بعد از یکی دو هفته که اصلا وارد سیستم برنامه ریزیم نشدم، از پشتیبانی تماس گرفتند که چرا وارد سایت نمی شی تا برنامه رو بگیری و من هم گفتم که زیاد حوصله خوندن ندارم دیگه. پشتیبان درباره اینکه بهتره طرحم رو به طرحی ارتقا بدم که مشاوره تو تلگرام هم داره تا بتونم وقتی تو درسها گیر میکنم از مشاورم راهنمایی بخوام. من با خودم فکر کردم و دیدم که تا اینجا که این همه هزینه کردم، به خاطر یه هزینه خیلی کم حیفه که کلا همه چی بره رو هوا. طرحم رو ارتقا دادم و وقتی ارتباط تلگرامی شروع شد، تفاوت رو حس کردم. مشاور حتی ازم آزمون هم می گرفت تا از کیفیت خوندنم مطمئن بشه. ساعت مطالعه ام رو رسوندم به 10 ساعت از دی ماه به بعد و واقعا خوندنم جوری شده بود که حتی وسط ناهار و شام هم داشتم نت برداریهامو می خوندم. مشاور من برای اینکه روش نت برداری و خلاصه برداری رو به من یاد بده، نمونه نت برداریهای خودشو وقتی خونده بود رو برام عکس می گرفت و می فرستاد تا اینکه خودم یاد گرفتم. رو در و دیوار و یخچال و همه جا، پر شده بود از استیکرایی که پر بود از نکته هایی که نوشته بودم و هر جا که می رفتم باز داشتم درس می خوندنم. واقعا یه جوری می خودنم که انگار اگه قبول نشم اعدامم می کنند. هر قدر هم بیشتر بخونی از اون طرف استرست و ترست از شکست بیشتر و بیشتر میشه. اما مشاور من جوری انگیزیه و روحیه میداد که همه اینها رو فراموش می کردم. خوشحالم که یه کار غیر ممکن رو انجام دادم و تونستم به چیزی که میخوام برسم. روزانه علوم پزشکی یزد قبول شدم و جذابترین قسمت 3گام برای من سیستم خیلی پیگیر و پشتیبانی های عالیشون بود و تفاوت 3گام با بقیه موسسه ها اینه که 3گام به جای اینکه فقط به فکر این باشه که یه چیزی به آدم بفروشن و بعد دیگه حتی جواب تلفناشم ندن نیست و چون یه سیستم هوشمند آنلاین دارند دقیقا متوجه می شن که داوطلب داره می خونه یا نه.
مصاحبه با رتبه 79 ارشد ایمونولوژی -ایمنی شناسی-
داستان موفقیت ندا یزدانی: رتبه 79
سه ماه تا کنکور مونده بود. تعطیلات عید هم همه اش تو عذاب وجدان گذشت که تا الان هیچی نخوندم. دیگه مطمئن شده بودم که نمیشه کاری کرد و می خواستم بیخودی عذاب وجدان هم نداشته باشم. شبها وقتی می خواستم بخوابم اول یادی از کنکور ایمونو می کردم و بعدش یه آهی می کشیدم و انقدر با خودم کلنجار می رفتم تا خوابم ببره. وقتی یاد دوستام می افتادم که همه شون دارن ارشدشون رو یه جای درست و حسابی میخونن و من در جا زدم، بیشتر عصبی می شدم. تو یکی از همین شبها بود که بی خوابی زد به سرم و در اوج افسردگی بودم. گوشیمو برداشتم که یه چرخی تو اینترنت زدم. سرچ کردم برنامه ریزی سه ماهه برای قبولی تضمینی در ارشد ایمنی شناسی پزشکی. یادم نیست که سایت 3گام اولی بود یا دومی ولی وقتی مطلبش رو خوندم و تو سایت ثبت نام کردم همون اولش یه برنامه به من داد. اولش از برنامه سر در نیاوردم، راهنما رو خوندم و فهمیدم که منظور از اون رنگها و درصدها تو برنامه چیه. یه قسمت آنالیزم داشت که می گفت می رسی یا نه. آنالیز من زده بود شما موفق به مطالعه 78 درصد از مطالب تا روز کنکور می شوید. من فکر می کردم حتی یک سوم کتابها رو هم نمی رسم بخونم. برای اینکه یادم نره، یوزرنیم و پسورد رو تو گوشیم سیو کردم تا فردا دقیق تر بررسیش کنم. فردا صبح اول که پا شدم رفتم سراغ سایت 3گام. برنامه شو شروع کردم. اصلا یه جورایی انگار جرقه شروع کردن رو در من زنده کرد. بعد که مشاور با من تماس گرفت، تصمیم گرفتم یکی از طرحها رو بخرم. چون مشاور گفت باید یه سری از فصلها رو حذف کنی و حتی باید یه سری منابع رو عوض کنی چون بعضی از منابعت خیلی حجیمه و دیگه الان کارایی نداره. منبع درسهای ایمونو، سلولی و مولکولی و زبان رو عوض کردم. قرار شد روزی ده ساعت بخونم. تا روز کنکور میانگین مطالعه ده ساعت در رو روز رو حفظ کردم و زمانهایی که خسته می شدم سریع یه جلسه مشاوره تلفنی با مشاورم تو پنل برنامه ریزیم تنظیم می کردم. هنوز هم وقتی برای بقیه تعریف می کنم که تو 3 ماه تونستم ارشد ایمونو قبول بشم باورشون نمیشه ولی واقعا تونستم این کار رو انجام بدم. بزرگترین کمک 3گام به من این بود که اول منو از خواب غفلت بیدار کرد و جرقه شروع رو در من زنده کرد. منابعی هم که برام انتخاب شد واقعا عالی بودند و حتی خودم هم با اون حجم از مطالعه با کیفیت، غافلگیر شدم. به قول مشاورم وقتی قراره شگفتی خلق کنی تو کنکور، باید شگفت انگیز هم درس بخونی. درس سلولی و زبان رو کامل مبتنی برتست خوندم و رفتم جلو. میکروب رو هم یه کتاب خیلی خلاصه با تستهای کم داشتم. ایمونو رو باید از روی دو تا جزه می خوندم و تستهای IQB رو هم روزانه 40 تاشو می زدم و خوب میخوندم. یه جوری انگار همه چیز یه طراحی عجیب غریبی داشت. جوری بود که انگار همه چیز رو نشستند با تفکر کامل طراحی کردند تا بهترین نوع برنامه رو به آدم بدن. ایمونوی روزانه شهرکرد قبول شدم و حتی خودم هم باورم نمی شد تو سه ماه بتونم کنکوری رو قبول بشم که همه دو سه سال میخونن رو به نتیجه نمی رسن. ای کاش زودتر با 3گام آشنا می شدم تا بتونم یه جای بهتر قبول بشم ولی مثل اینکه باید تمامی این مراحل رو می گذروندم تا به این نقطه برسم. همه موفقیت من متعلق به 3گامه و هر جا هم که لازم باشه و ازم بخوان اینو اعلام می کنم و می گم که فکر کنم 3گام تنها جاییه که می دونه چطور یک نفر رو در شرایط بحرانی احیا کنه و به نتیجه برسونه.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد فیزیک پزشکی
مصاحبه با رتبه 31 ارشد فیزیک پزشکی
داستان موفقیت هادی ریاضتی: رتبه 31
خوندن لیسانس فیزیک، اونم تو شرایطی که واقعا می دونی که بازار کار نداره انقدر بعضی وقتا بهت فشار میاره که دنبال راهی هستی که یه جورایی بتونی شرایط خودتو بهتر کنی. من اصلا نمی دونستم یه همچین رشته ای وجود داره و از طریق خود سایت 3گام هم با رشته فیزیک پزشکی آشنا شدم. تقریبا بعد از امتحانات پایان ترمم و تو بهمن ماه بود. بعد رفتم و بیشتر درباره اش سرچ کردم و دیدم که بازار کارش نسبت به خود فیزیک خیلی متفاوته و اتفاقا حتی بچه های رادیولوژی هم میان و این رشته رو شرکت می کنند. بعد از اینکه منابع رو مشاورم تو 3گام به من معرفی کرد، برنامه رو هم برام ریخت. بیشتر هم تاکید روی دروس تخصصی فیزیک بود و چون زبانم افتضاح بود قرار شد اصلا روی زبان وقت نذارم و دلیل این کار این بود که برای اینکه بتونم تو زبان درصد خوبی بزنم باید خیلی روش زمان بذارم. اولش گفتم من خوندم که زبان خیلی تو ارشد بهداشت مهمه و تو سایت خودتونم اینو نوشته بودید اما الان دارید زبان رو برای من حذف می کنید. گفت شما کلا می خوای کلی زمان برای زبان بذاری و در نهایت به زحمت 10 تا 20 درصد بزنی که این کارو می تونی با مطالعه تو ماه آخرت هم انجام بدی فعلا بهتره روی چیزهایی سرمایه گذاری کنی که خیلی برات درصدهای بالاتری میاره. در کل دروس تخصصی مرتبط با فیزیک رو خیلی خوب خوندم و ماه آخر هم روی تستهای اخیر زبان و یه فایل زبانی که مشاورم داده بود زمان گذاشتم. روزانه نزدیک به یک ساعت تا یک ساعت و نیم تو ماه آخر برای زبان. رتبه ای که به دست آوردم 31 بود و خیلی از این بابت که تونستم مسیر تحصیلیم رو عوض کنم خوشحالم. جذاب ترین چیز 3گام برای من، اطاعات نابی بود که در اختیارت آدم می ذارن و فقط یه سری اطلاعات نمی دن و ولت کنن بلکه مبتنی بر اطلاعات خودشون مسیر رو برات می چینن و حتی پیگیر اجرای درست مسیر هم میشن. عملا کل این تغییر مسیر تحصیلی من رو از ابتدا تا انتها 3گام انجام داد و امیدوارم برای مقطع دکترا هم بتونند همی خدمات رو به من ارائه بدن.
مصاحبه با رتبه 36 ارشد فیزیک پزشکی
داستان موفقیت نهال ابراهیمی: رتبه 36
من سال قبل هم ارشد فیزیک پزشکی شرکت کردم و حتی خوب هم خوندم ولی انقدر پذیرش تو این رشته پایینه که با رتبه 94 هیچی قبول نشدم. برخلاف فیزیک وزارت علوم که با رتبه های سه رقمی حتی می تونی دانشگاههای تهران روزانه قبول بشی تو ارشد بهداشت فیزیک پزشکی از این خبرا نیست. میانیگین درصدها هم به نسبت ارشد فیزیک علوم خیلی بالاتره. شاید به من بخندند ولی من واقعا وقتی رتبه ام شد 94 خیلی خوشحال بودم و فکر می کردم تمومه و قبولم و تازه کلی هم پز می دادم که همون سال اول رتبه دو رقمی آوردم. رفتم سراغ سرچ کارنامه ها تا ببینم چقدر تو درصدها کم آوردم و تو سرچ کارنامه ها با سایت 3گام آشنا شدم و تو سایت به خاطر تبلیغی که کرده بودند ثبت نام کردم. مشاور با من بعد از چند روز تماس گرفت و داستان پارسال رو براش تعریف کردم و وقتی منابعم رو ازم پرسید گفت بیخود نیست که این همه مجبور شدی درس بخونی و کلا هم فقط یک دور نصفه و نیمه برسی تا بخونی. من کلا رفته بودم سراغ کتابای رفرنسی که خود بهداشت اعلام کرده بود و واقعا اون رفرنسها خیلی سنگین بودند و تموم نمی شدند و زیاد هم تست کار نکرده بودم. بعد از اینکه اشتباهاتم رو متوجه شدم تصمیم گرفتم با مشاور 3گام جلو برم و اول منابعم رو عوض کردم و طبق برنامه یه تست زنی دقیق رو شروع کردم. بعد از خوندن هر مبحثی سریع تستها رو می زدم و اگر ایراد داشتم به مشاور می گفتم و اون مبحث رو توی برنامه یا تکرار می کرد و یا اینکه می گفت چطور باید تست بزنم و یا چطور بخونم تا بتونم روند تست زنیمو درست کنم. مزیت دیگه ای هم که من داشتم زبانم بود که خیلی قوی بود و حتی رتبه پارسالم رو هم مدیون این بودم که 63.27 درصد زبان زده بودم. روزهای آخر هم به خاطر اتفاقی که پارسال برام افتاده بود خیلی می ترسیدم و حتی شبها کابوس می دیدم که وقتی با مشاورم در میون گذاشتم یه جمله ای گفت که واقعا آرامش بخش بود. گفت: "این کابوسها علامت اینه که قراره قبول بشی." شاید این جمله اش خیلی عادی و یا حتی به نظر خیلیها مسخره بود ولی تو شرایطی که من بودم حکم آب روی آتیش رو داشت. در نهایت کنکور رو دادم و حتی کلیدها رو هم چک نکردم تا درصدهامو به مشاورم بگم. کارنامه که اومد و رتبه 36 رو دیدم هنوز نمی تونستم باور کنم یه جا قبول میشم و مشاورم کلی جمع و تفریق کرد ظرفیتها رو تا من بپذیرم که صد در صد یه جایی روزانه قراره قبول میشم. برنامه ریزی و مشاوره 3گام به خصوص برنامه ای که برای تست زنی داده میشه و هدفی در پشت تست زنی های آموزشی وجود داره در هیچ موسسه ای تو ایران پیدا نمیشه به خصوص تو فیزیک پزشکی که کلا موسسه خوبی تو ایران روش کار نمی کنه. از تیم خوب 3گام تشکر می کنم.
مصاحبه با رتبه 39 ارشد فیزیک پزشکی
داستان موفقیت سلمان قربانی: رتبه 39
اگر چند تا نقطه جهش تو زندگیم بتونم نام ببرم بدون شک یکی از این نقاط قبولی من تو رشته فیزیک پزشکی بود و داستان قبولی من هم از اون داستانهای عجیب غریب بود. من برای کنکور وزارت علوم فیزیک خودمو داشتم آماده می کردم که با 3گام آشنا شدم و شروع کردم به استفاده از خدمات 3گام تو کنکور وزارت علوم. هدفمم قبولی تو گرایش هسته ای بهشتی بود و خیلی هم برام مهم بود که هسته ای بهشتی رو بیارم. از طرفی هم چون دانشجو بودم واقعا زمانم خیلی محدود بود. یه دلیل هم که مشاور گرفتم همین بود که بتونه این شرایط منو مدیریت کنه و انصافاً هم خیلی خوب مدیریت کرد. برنامه من به صلاحدید مشاورم هفتگی چیده شد و تو برنامه هفتگی باید سرفصلهایی که بهت داده می شه رو دقیقا تا پایان هفته خونده باشی. خوبی این نوع برنامه این بود که استرس اینکه هر روز باید یه مقداری بخونم تا برنامه اون روز رو انجام بدم رو نداشت چون بعضی روزا یه سری از استادا یا حتی هم کلاسیها یه سری برنامه ها رو پیش می آوردن که کل روزت از دست می رفت. برنامه من بعد از دی ماه روزانه شد و روزی تقریبا تا 6 ساعت می خوندم. به اصرار مشاورم بهمن ماه هم ارشد بهداشت رو هم ثبت نام کردم و گفتم که شانسم رو اونجا هم امتحان کنم. فروردین هم شروع کردم به تست زنی سالهای اخیر. خلاصه کنکور رو دادم و با توجه به کلیدها و درصدهایی که گرفتم مشاورم گفت قطعا هسته ای بهشتی رو میارم و انقدر خوشحال بودم که حد نداشت و از یه طرفم حس می کردم که دیگه فشار کنکور و درس خوندن از رو دوشم برداشته شده. یک هفته بعد از ارشد وزارت علوم مشاورم تماس گرفت و گفت که خوب استراحت کردی دیگه. گفتم بله و گفت که حالا نوبت ارشد بهداشت خوندنه. گفتم که ولش کنید من که قبول میشم نیازی به اون ندارم و مشاورم اصرار و اصرار و من هم فرار و فرار. در نهایت گفت روزی فقط 2 تا 3 ساعت زبان بخونم و ریاضی عمومی و دو تا کتاب خیلی سبک هم به من معرفی کرد. منم شروع کردم به خوندن و مشاورم پیگیر خوندنم بود. اواخر خرداد گفت که تایمت رو برسون به 5 ساعت و یه مقدار هسته ای و فیزیک عمومی رو هم مرور کن. یه هفته آخر هم تستهای چند سال اخیر فیزیک پزشکی رو کار کردم و تنها باری بود که کوچکترین استرسی نداتم و حتی برای خودمم جالب بود که واسه چی دارم می خونم ولی یه جورای انگار دلم می خواست که این رو هم قبول بشم چون شنیده بودم قبولیش خیلی سخته. خلاصه کنکور رو دادم و وقتی کارنامه اومد و رتبه 39 رو دیدم خودم جا خوردم. با یه مطالعه خیلی خیلی کم من این نتیجه رو به دست آوردم و برام باور کردنی نبود. واقعا دلسوزی و پیگیری یه مشاور خوب رو اینجا فهمیدم و هر جا که باشم یکی از آدمهایی که درباره اش صحبت خواهم کرد مشاورم تو موسسه 3گام خواهد بود. برنامه ریزی بسیار منحصر به فرد و سبک بسیار خاصی که آدم رو خسته نمی کنه و انعطافهای حساب شده ای که تو برنامه هست و حتی گاهی فشارهایی که به عمد به من می آوردن تا برنامه ام سنگین بشه، تمام اینها از قبل طراحی شده بود و زاییده شرایط و حوادث نبود. واقعا از این طراحی بی نقص که تونست مسیر زندگی من رو کلا تغییر بده بی نهایت ممنونم. حالا چرا فیزیک پزشکی نقطه عطفی تو زندگیم شد به این خاطر بود که در نهایت تصمیم گرفتم برم فیزیک پزشکی روزانه شهرستان بخونم به جای هسته ای بهشتی و جالب اینجا بود که چیزایی که بهش علاقه مند بودم رو بیشتر تو فیزیک پزشکی پیدا کردم تا فیزیک وزارت علوم و حالا کل مسیرم عوض شده و کلا خیلی راحت تر می تونم درباره آینده ام رویابافی کنم.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد ژنتیک انسانی
مصاحبه با رتبه 23 ارشد ژنتیک انسانی
داستان موفقیت صغری بیات: رتبه 23
من از همون دوران دبیرستان علاقه مند به ژنتیک بودم و بخشهای ژنتیک رو بیشتر از جاهای دیگه زیست دوست داشتم و حتی به خاطر علاقه به ژنتیک رفتم سراغ رشته سلولی مولکولی ولی وقتی درباره ژنتیک تحقیق کردم دیدم که اگر بخوام ژنتیک کاربردی رو کار کنم باید حتما برم ژنتیک انسانی یا همون ژنتیک پزشکی رو بخونم. پس تصمیم گرفتم که ژنتیک پزشکی بخونم و البته می دونستم که قبولی تو ژنتیک پزشکی هم سخت تر از ژنتیک وزارت علومه ولی به هر حال تصمیم خودمو گرفته بودم ولی وزارت علوم هم شرکت کردم. دنبال جایی بودم که بتونه هر دو کنکور رو ساپورت کنه. اولش به من موسسه دکتر خلیل رو معرفی کردند و من هم یه جلسه مشاوره رفتم موسسه که ببینم شرایطشون چجوریه. وقتی که قیمتها رو دیدم یه مقدار جا خوردم چون واقعاً باید بدون هزینه کلاسها، حدود سه میلیون هزینه می کردم که در توانم نبود. کلی دپرس شدم و هر موسسه دیگه ای هم رفتم تقریبا شرایط همینجوری بود یعنی قیمت منابع و آزمون آزمایشی و داشتن یه مشاور هزینه زیادی رو می خواست یا باید فقط روی یکیش سرمایه گذاری میکردم که طبیعتاً ژنتیک وزارت بهداشت بود و یا باید یه راه دیگه پیدا می کردم. یه سرچ تو اینترنت زدم تا ببینم کسایی که شرایط مشابه من داشتند چی کار کردند. چیزی دستگیرم نشد زیاد ولی تو سرچام با 3گام آشنا شدم. در نهایت وقتی با مشاور علوم و بهداشت موسسه صحبت کردم و با توجه به تخفیفی که به دادند تونستم با هزینه منابع با یه چیزی حدود 700000 تومن، برای هر دو آزمون آماده بشم. خوبی 3گام برای من این بود که اولا خود مشاور یه سری آزمون ازم می گرفت که بببینه چه کمبودهایی دارم. منابع هم جوری تعریف شد که به درد هر دو تا آزمون بخوره. فقط برنامه ای که برای من چیده شد خیلی جالب بود. قرار شد من فقط روی درسای ارشد وزارت بهداشت سرمایه گذاری کنم و از درسای علوم هم فقط زبان تخصصی زیست رو بخونم رو بقیه سرمایه گذاری برنامه من ژنتیک و سلولی مولکولی و بیوشیمی و زبان وزارت بهداشت بود. البته قرار بود دو هفته مونده به آزمون علوم دیگه به جای خوندن بهداشت فقط تستهای 10 سال اخیر سلولی مولکولی علوم رو صبحها بخونم و عصرها پاسخهای تشریحی رو تحلیل کنم. کنکور وزارت علوم رو دادم و از بعد از وزارت علوم همه توانم رو مثل قبل گذاشتم روی درسای ارشد بهداشت. مطالعه ام از خرداد به روزی تا 12 ساعت رسید و واقعا همین 12 ساعت هم باقی موند و انقدر انرژی ثبت از طرف مشاورم برای من می اومد که واقعاً 12 ساعت خوندن برام کار سختی نبود و هر قدر من بیشتر تلاش می کردم اون هم بیشتر برای من وقت می ذاشت و از همه مهم تر نتایج علوم هم اومده بود رتبه ام تو کد ضریب ژنتیک شده بود 37. روز موعود رسید و واقعا به صورت فاجعه باری هم رسید. به قدری استرس گرفتم که حالم تا 15 دقیقه خیلی بد بود و به زور آب قندی که مراقب بهم داد سرپا موندم. نمی دونم چه بلایی سرم اومده بود تا نیم ساعت فقط داشتم گریه می کردم. تو اون لحظات فقط دلم می خواست مشاورم پیشم باشه و به من انرژی بده. بعد از نیم ساعت یه مقدار حالم جا اومد و شروع کردم به تست زدن. می دونستم که نیم ساعت خیلی زمان زیادیه که از دست دادم. به هر حال باید تا آخرش می رفتم. سوالای ژنتیک رو راحت جواب دادم و رفتم سراغ سلولی و اونقدر سوالاش سخت بود که به توصیه مشاورم از روش رد شدم و رفتم سراغ بیوشیمی. بیوشیمی رو هم راحت زدم. دیدم کلا زمان زیادی ندارم. سریع رفتم سراغ زبان. زبانم خوب بود کلا و سوالات لغت رو راحت زدم و تو ریدینگها واقعا خسته شده بودم. دو تا از ریدینگها رو جواب دادم و رفتم سراغ سلولی. تقریبا شش تا هفت تا از سوالا رو جواب دادم. دوباره برگشتم سراغ زبان کلا هم ده دقیقه زمان داشتم. تقریبا تونستم تو این ده دقیقه خیلی هول هولکی حدود 13 تا سوال ریدینگ دیگه هم جواب بدم. وقتی از جلسه اومدم بیرون، مغزم داشت سوت می کشید. انقدر سر درد داشتم که سریع رفتم خونه و حتی تا چند روز گوشیمم خاوش کردم که مبادا مشاورم ازم چیزی بپرسه. نتایج ارشد بهداشت اومد و در کمال نباوری دیم که رتبه شد 23. برام باور نکردنی بود چطور امکان داشت تو او شرایط این اتفاق بیفته. به هر جون کندنی بود با موسسه تماس گرفتم و خواستم با مشاورم صحبت کنم که گفتند درگیر انتخاب رشته است از یه طرفم حدس می زدم چون جوابشو ندادم خیلی از من ناراحته. بالاخره تونستم باهاش صحبت کنم و در حالیکه داشتم گریه می کردم از اون روز کذایی براش گفتم. دقیقاً یه جورایی 3گام برای من یک منبع انرژی و الهام شده. جوری که بعد از اینکه تونستم هم تو ارشد علوم و هم تو ارشد بهداشت نتیجه بگیرم انگار دیگه هر کار غیر ممکنی رو می تونستم انجام بدم. یه جورایی مثل این بود که تونستن برای من معنی پیدا کرده بود. برنامه 3گام، سه تا کار بزرگ رو برای من انجام داد: اول اینکه اشتراکات بین دو آزمون علوم و بهداشت رو خیلی خوب تو برنامه من جا داد، دوم اینکه با مرورهای مکرر و منابع خیلی شسته رفته، تسلط من رو افزایش داد و سومی که از همه مهم تر بود به من اثبات کرد که تنها با تلاش خالی نمیشه به موفقیت رسید و باید تلاشت مسیر مشخصی رو طی کنه. من تا ابد خودم رو مدیون مشاورم و برنامه های خوبش می دونم.
مصاحبه با رتبه 34 ارشد ژنتیک انسانی
داستان موفقیت آتوسا زمانی: رتبه 34
من به پیشنهاد خاله ام با 3گام آشنا شدم که بعد از چند سال تصمی گرفته بود تا ارشدشو تو پرستاری بگیره و بشه هد نرس یکی از بخشهای مهم بیمارستان. یه جوری با آب و تاب از 3گام و برنامه هاش تعریف می کرد که واقعا برام عجیب بود. یه روزی با خاله ام رفتیم مشاوره حضوری و همونجا هم طرح مشاوره و برنامه ریزیمو فعال کردم. قبلش هم آزمونهای خلیلی رو ثبت نام کردم و اصرار داشتم که برنامه ام متناسب با سرفصلهای آزمون خلیلی باشه. منابعم رو هم نمی خواستم تغییر بدم و مشاور هم نیاز چندانی به تغییر منابع جز دو مورد اون هم تست درس سلولی و تست درس بیوشیمی بود. از فرداش برنامه ریزی من شروع شد. من چون علوم آزمایشگاهی خونده بودم درسا رو زمان دانشجویی خوب پاس کرده بودم و پایه ام قوی بود. تو آزمون اول خلیلی خیلی خوب شد نتیجه ام و خیلی انگیزه گرفتم و حتی دو تا از درسا هم اول شدم. بعد تصمیم گرفتم یه مقدار تایم مطالعه مو افزایش بدم که مشاورم نذاشت و گفت نباید هیجانات الکی باعث بشه تا ساعت مطالعه ات کم یا زیاد بشه. لابد اگر آزمون رو خراب کنی می خوای ساعت مطالعه ات رو کم کنی. ساعت مطالعه تو باید بر حسب نیاز افزایش پیدا کنه. آزمون دوم و سوم هم خیلی خوب بودم ولی آزمون چهارم یه مشکلی برام پیش اومد که کلا باعث شد دو هفته اصلا درس نخونم و حتی تماسهای مشاورم رو هم جواب ندادم و پیامهاش رو هم نیم خوند. اصلا نمی تونستم از نظر روحی خودم رو آروم کنم. بعد از حدود دو هفته قضیه رو به مشاورم گفتم و اون منو ارجاع داد به مشاور روانشناسی موسسه و حدود یم ساعت و نیم باهاش حرف زدم و احساس کردم خیلی سبکتر شدم. آزمون چهرام رو نرفتم و این باعث شد دیگه تا آزمون جامع اول سر جلسات آزمون نرم و براساس برنامه مشاورم پیش برم و آزمونهای هر مرحله رو بگیرم و تو خونه بزنم و درصدهامو مشاورم براساس سایر ترازها محاسبه کنه. به خاطر اون مشکل روحی، بازدهی مطالعه ام خیلی کم شده بود و واقعا تمام این مدت مشاور من با من صبورانه برخورد می کرد. بعد از دو سه ما حالم خیلی بهتر شد و دوباره برگشتم به روزهای اوجم. آزمون جامع اول رو رفتم سر جلسه ولی اصلا آماده نبودم و خیلی چیزا یادم رفته بود و هنوز برنامه تسلط نهاییم رو مشاور شروع نکرده بود. دو هفته آخر این اتفاق افتاد و من هم تونستم با مرور خودم رو به زور به آزمون برسونم. دو سه هفته اخر مجبور بودم تا 14 و حتی 15 ساعت درس بخونم تا خودمو برسونم. در نهایت ژنتیک علوم پزشکی بابل قبول شدم. به نظر من، 3گام، بهترین مرکز مشاور و برنامه ریزی تو ایرانه و حتی تو بحرانی ترین شرایط می دونند که چجوری باید یک نفر رو به حال خوبش برگردونن. من زمان خیلی زیادی رو به خاطر یه اتفاق ناگهانی از دست دادم و واقعا هیچوقت مثل قبل از اون اتفاق نتونستم درس بخونم به جز دو سه هفته اخر که انگار چیزی برای از دست دادن نداشتم. اگر 3گام نبود احتمالا خیلی زود بیخیال می شدم و دیگه ادامه نمی دادم. اما مشاورم باعث شد تا من ادامه بدم و این ادامه دادن خوشبختانه پایان خوشی هم داشت.
مصاحبه با رتبه 52 ارشد ژنتیک انسانی
داستان موفقیت سیامک بطحائی: رتبه 52
من از طریق سرچ اینترنتی برای پیدا کردن منابع با 3گام آشنا شدم و کلا هم دنبال یه جایی می گشتم که کارش فقط مشاوره باشه و دنبال بازاریابی برای کتابها و کلاسها و آزمونشون نباشن. قبلش هم با چند تا از این مراکز مشاوره تلفنی که پول مشاوره میاد روی قبضت صحبت کرده بودم که بعد چند دقیقه صحبت فهمیده بودم که کلا طرف اصلا درباره ارشد بهداشت هیچی نمی دونه. 3گام یه تفاوت عمده با اینجور جاها داشت. اولا تماس تلفنی که پول بیاد رو قبضت نداشت و ثانیا هم برنامه ریزی رایگان بهت می داد و هم مشاوره رایگان. یعنی اجازه می داد تا خدماتشو به طور کامل ببینی و بعد بخری. من حدود یک فهته از برنامه رایگانش استفاده کردم و یک جلسه هم با مشاور صحبت کردم و دقیقا مطمئن شدم که همون جایی هست که می خوام. تو جریان مطالعه چندان نیازی به مشاوره های انگیزی نداشتم و فقط باید مشاور مواظب می بود که مبادا من روش درس خوندنم و یا تست زدنم اشتباه باشه. من هم خلاصه برداری و روش تست زنیم رو می فرستادم و مشاور اگر ایراد داشت برام اصلاح می کرد و یا از روی غلطهای تست زنیم به من می گفت که فصل رو چطور فهمیدم و ایرادم کجاست و کجاها رو خوب رفتم جلو. همین برای من کافی بود و از همه مهم تر برنامه یرزی 3گام بود که واقعا حرفه ای ترین شکل برنامه ریزی تحصیلی بود که تا به حال دیده بودم. برنامه ریزی جوری بود که همه نوع نیازی رو جواب می داد و برای هر نوع نیازی یه راه حل داشت. به نظرم هنوز جا برای بهتر شدن داره ولی واقعا همین هم خیلی جامع و کامله. رتبه من 52 شد که کاملا از این رتبه رضایت دارم و به نظر خودم در کنار تعهد، تمرکز و تلاش خودم و البته حمایتهای خانواده، برنامه 3گام و اصلاحیه های مشاورم روی مدل درس خوندنم، اصلی ترین دلایل موفقیتم بودند.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد بیوتکنولوژی پزشکی
مصاحبه با رتبه 27 ارشد بیوتکنولوژی پزشکی
داستان موفقیت نیوشا ادهمی: رتبه 27
من از طریق سرچ با 3گام آشنا شدم و سال دوم دانشگاه بودم که تصمیم گرفتم بیوتک پزشکی بخونم و تو همون سال دوم با 3گام آشنا شدم. اون موقع زود بود که بخوام شروع کنم. سال آخر هم کلی مشکل پیش اومد که ترجیح دادم کنکور ندم. بعد از فارغ التحصیلیم شرایط مهیا شد تا بتونم تا برای ارشد بخونم. از قبل 3گام رو برای مشاوره انتخاب کرده بودم و حتی پارسال یه جلسه مشاوره منابع هم گرفته بودم و منابع رو هم تهیه کرده بودم. بعد از گرفتن اطلاعات ازم، مشاورم شروع کرد به برنامه ریزی کردن. روزانه قرار شد 8 ساعت بخونم و چون خیلی کند درس می خوندم و خیلی هم پرش حواس داشتم قرار شد، روی این مشکل درس خوندنمم جداگانه کار بشه تا بتونم سریعتر بخونم. قرارشد روزانه دو ساعت با یه کتاب علمی و خیلی سخت غیر مرتبط با رشته ام تمریناتی که می گن رو شروع کنم و بعد از یک ماه واقعا تغییرم رو توی سرعت مطالعه متوجه شدم. اوایل این تغییر انقدر تدریجی بود که اصلا به چشم نمیومد ولی براساس دفترچه یادداشتی که داشتم و می نوشتم که هر روز چند کلمه یا چند خط پیشرفت و پسرفت داشتم، متوجه این تغییرات شدم. واقعا یه بار بزرگی از روی دوشم برداشته شده بود. سالهای سال بود که این مشکل بیچاره ام کرده بود حتی نمره عینکم رو هم همین وسواس مطالعاتی بیشتر کرده بود. سریعتر درس می خوندم و این برای من یه انگیزه مضاعف بود. بهترین تشکرم از تیم مشاوره 3گام، رتبه ام شد 27 و تونستم قزوین قبول بشم. با برنامه ریزی 3گام، با مشاوره های روانشناسی 3گام روی اختلالات یادگیری و مشکلات مطالعه و همینطور مشاوره های بی نظیر مشاوران تخصصی بیوتکنولوژی پزشکی، به نظر من همه می تونند به راحتی تو این رشته قبول بشن.
مصاحبه با رتبه 82 ارشد بیوتکنولوژی پزشکی
داستان موفقیت نسرین بهرام بیگی: رتبه 82
من خیلی بین بازار کار و علاقه ام به رشته گیر کرده بودم. داشتم تو اینترنت سرچ می کردم که با 3گام آشنا شدم. تو یه مطلبی به طور کامل همه رشته های علوم آزمایشگاهی رو مقایسه کرده بودند و مزیتها و معایب هر کدومو گفته بودن. دقیقا بیوتکنولوژی پزشکی جزء رشته هایی بود که بازار کارش نسبت به بقیه رشته های علوم آزمایشگاهی ضعیف تر بود. یه جلسه مشاوره رایگان و برنامه ریزی هم تو 3گام می دادن که واسه هین تو سایت ثبت نام کردم. مشاور بیوتکنولوژی پزشکی که باهام تماس گرفت، کلا دیدگاه منو نسبت به علاقه ام تغییر داد. گفت که علاقه اگر واقعی باشه خودش راه پول در آوردن رو هم نشون میده و خودش رو مثال زد که علیرغم مخالفت خیلی از اطرافیانش کار خودش رو کرده بود و حتی داشت شرکت دانش بنیانی رو هم تاسیس می کرد. وقتی دیدم که حرفش منطقیه تصمیم خودم رو گرفتم و بیوتکنولوژی پزشکی شرکت کردم. من از اون آدمهایی بودم که خیلی سخت تصمیم می گرفتم ولی وقتی تصمیم می گرفتم دیگه تا آخرش می رفتم. خیلی راحت رو دور برنامه ریزی قرار گرفتم. اول فکر می کردم که نیاز پیدا می کنم تا برم کلاس ولی مشاورم باز هم به من ثابت کرد که کلاس برای منی که علوم آزمایشگاهی بودم چندان تاثیری نداره. حتی آزمون آزمایشی هم شرکت نکردم. تقریبا تا 3 ماه روزی 8 ساعت میخوندم که بعد چون یه جا مشغول به کار شدم این زمان به 3 تا 4 ساعت رسید ولی خب چون من به مشاورم گفته بودم که می خوام حتما سر کار هم برم از من سه ماه فرصت خواست تا بتونه یه دور همه درسا رو تموم کنه و خیال راحت باشه. به خاطر این دوراندیشی واقعا با کمترین استرس مطالعه کردم و حدود 6 ماه هم با روزی سه تا چهار ساعت مطالعه ادامه دادم. تو این مدت هر وقت که خسته می شدم و یا تمرکز نداشتم واقعا درس نمی خوندم ولی روزایی که رو فرم بودم خیلی با تمرکز و عالی می خوندم و سعی می کردم این روزهای بی حالی کمتر به سراغم بیاد. در نهایت موفق شدم علوم پزشکی شاهرود قبول بشم و خیلی هم از این بابت خوشحالم و از مشاورم و موسسه 3گام در این مسیر خیلی کمک گرفتم و اوج کار به نظر من تو دوراندیشی مشاورم بود که سه ماهه یه دور درسا رو برام جمع کرد.
مصاحبه با رتبه 39 ارشد بیوتکنولوژی پزشکی
داستان موفقیت سید قاسم موسوی: رتبه 39
خلاصه با اون احساس حقارت و عصبانیت از دست خودم تونستم با کمک مشاورم و برنامه های خوب 3گام، روزانه شیراز قبول بشم. به نظرم یه زمانهایی تو زندگی هر آدمی میاد که دیگه بهتره تمام اون چیزایی که به خاطرشون در جا زده و یا حتی جلوی پیشرفت خودشو به خاطر اونها گرفته رو بریزه دور و فقط و فقط به این فکر کنه که آخرین امیدش همین کاریه که داره می کنه. اون وقت یه نیرویی از درون جوری هلت میده که انگار هیچ جوره نمی تونه یه جا بشینی و در جا بزنی. تو این مسیر دو تا اتفاق به من خیلی کمک کرد: اول آشنایی من با 3گام و مشاوراش و دوم قضیه عقب افتادنم از پسرعموم که باعث شد به خودم بیام.
من چون بیوتکنولوژی کشاورزی خونده بودم، برام خیلی سخت بود که بتونم بیوتکنولوژی پزشکی قبول بشم و در حقیقت سال چهارمی هم بود که داشتم شرکت می کردم و یه جورایی هر سال فقط ثبت نام می کردم ولی تو خوندن در جا می زدم. یکی از دوستام پیشنهادش این بود که حتما مشاور بگیرم تا به جای وقت تلف کردن بچسبم به درس. دنبال مشاور تو بیوتکنولوژی پزشکی می گشتم که با سایت 3گام آشنا شدم. بعدشم که قرار شد یکی از سرویسهای مشاوره و برنامه ریزیشونو بگیرم و استارت بزنم. منابع رو هم چون سمت سیستان و بلوچستان به سختی می شد گیر آورد، خود موسسه از تهران خریدند و برام پست کردند. بعد از حدود یک هفته که منابع به دستم رسید با روزی 8 ساعت استارت زدم. تقریبا اوایل مهر ماه بود. تا آبان این 8 ساعتو خوندم ولی احساس می کردم که فایده نداره و کلا یه سری فکر مزخرف میومد تو سرم که تمرکزمو از درس به هم ریخت. یه جورایی انگار هشت ساعت کتاب جلوم بازه ولی واقعا شاید دو ساعتشم مفید نبود و همیشه هم به مشاورم می گفتم خوندم و گزارش کارم رو هم همیشه ثبت می کردم که برنامه رو تموم کردم. حدود دو سه هفته شد که دیگه از این کار خسته شدم و دو سه بار هم که از موسسه تماس گرفتند من برنداشتم. در نهایت همه چی رو ول کردم. حدود یک ماه از این قضیه گذشت و یه روز که مشاورم مجدد تماس گرفته بود تصمیم گرفتم گوشی رو جواب بدم و بعد از اینکه متوجه شد چی کار کردم بعد از کلی ناراحتی و اعتراض و البته تشر به من، قرار شد دوباره از نو شروع کنم ولی این با روزی 6 ساعت و 2 تا 3 ساعت هم تمرین برای کاهش پرت شدن حواس. یه جورایی یه سری تمرین روانشناسی برای من در نظر گرفتند تا بتونم خودم رو بیتشر روی درس حفظ کنم. من دیگه مطمئن شده بودم که قبول نمی شم. من یه پسر عمو داشتم که زیاد ازش خبری نبود تا اینکه یه روز مادرم گفت که محمد هم داره می ره کانادا واسه ادامه تحصیل دکتراش و می گن بورسیه هم شده. محمد دانشگاه تهران فیزیک می خوند و وقتی اینو شنیدم دیدم کسی که 5 سال کوچیکتر از منه به کجا رسیده. اون شب از حرص خوابم نبرد و یه جورایی از خودم خیلی بدم اومد. تصمیم گرفتم تا جایی که می تونم بخونم و یه جورایی با حرص هم درس می خوندم. یکی از تمرینات من این بود که برای افزایش حرص تو مطالعه ام هدفم رو بذارم نیم ساعت مطالعه و مثلا 10 خط مطالعه از یه کتاب فلسفی و بعد برا یاین که این حرص رو بیشتر کنم خودم رو باید یا روی تعداد خطوط یا روی زمان ارتقا می دادم هر روز یه کم بیشتر. در نهایت اون حر در مطالعه با این اتفاق برام انجام شد. برنامه من 6 ساعته بود ولی من تا 9 ساعت می خوندم و ل هم از برنامه جلو می افتادم ولی به مشاور نمی گفتم که جلوترم. حدودای اردیبهشت بود که برنامه مفهومی و مرور تو سایت تموم شد و قرار شد بریم تو فاز تسلط. قبلش مشاور از من یه آزمون گرفت و وقتی نتیجه آزمون رو دید گفت تو بدون تسلط هم مسلطی. خلاصه با اون احساس حقارت و عصبانیت از دست خودم تونستم با کمک مشاورم و برنامه های خوب 3گام، روزانه شیراز قبول بشم. به نظرم یه زمانهایی تو زندگی هر آدمی میاد که دیگه بهتره تمام اون چیزایی که به خاطرشون در جا زده و یا حتی جلوی پیشرفت خودشو به خاطر اونها گرفته رو بریزه دور و فقط و فقط به این فکر کنه که آخرین امیدش همین کاریه که داره می کنه. اون وقت یه نیرویی از درون جوری هلت میده که انگار هیچ جوره نمی تونه یه جا بشینی و در جا بزنی. تو این مسیر دو تا اتفاق به من خیلی کمک کرد: اول آشنایی من با 3گام و مشاوراش و دوم قضیه عقب افتادنم از پسرعموم که باعث شد به خودم بیام.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد سم شناسی پزشکی
مصاحبه با رتبه 7 ارشد سم شناسی پزشکی
مائده صیانتی: رتبه 7
از نظر من تنها چیزی که من رو از رشته شیمی به سمت سم شناسی برد 3گام بود چون هیچ جای دیه ای به بچه های شیمی نمی گن که سم شناسی هم شرکت کنند. من برای ارشد شیمی از برنامه 3گام استفاده می کردم که به پیشنهاد مشاورم سم رو هم شرکت کردم. به قدری نظم برنامه ها و کیفیت انگیزه دهی و اعتماد به نفس دادن مشاور به من قوی بود که وقتی باهاش صحبت می کردم ایمانم به کسب رتبه هزار برابر می شود. به نر من تنها جایی که صد در صد در سم شناسی شما را رتبه می کنه 3گامه. چون خیلی تخصصی منابع معرفی میشه و خیلی دقیق براتون برنامه چیده میشه و دقیقا در لحظات حساس مشاور جوری دستتونو می گیره که احساس می کنید همیشه یک کوه پشت سرتونه که نباید از هیچ چیزی بترسید.
مصاحبه با رتبه 9 ارشد سم شناسی پزشکی
سمانه حاجی محمدی: رتبه 9
من هم در آرمون ارشد بیوشیمی بالینی و هم در آزمون ارشد سم شناسی از خدمات 3گام استفاده کردم. به پیشنهاد مشاورم آزمون سم شناسی رو هم شرکت کردم. همه انرژی من برای آزمون بیوشیمی بالینی صرف شد و برنامه ن فقط برای بیوشیمی بالینی بود که مرورهای مکرر برنامه ریزی باعث شد من به تسلط خیلی خوبی در مباحث برسم و حتی یک روز هم برای ارشد سم شناسی مطالعه نکردم. ارشد بیوشیمی بالینی رتبه 60 و ارشد سم شناسی رتبه 9 رو به دست اوردم و در نهایت با صلاحدید مشاورم سم شناسی تربیت مدرس رو انتخاب کردم. اگر می خواهید سر جلسه بدون دغدغه و با تسلط کامل درسهای به شدت حفظی آزمون بدهاشت رو جواب دید فقط و فقط برنامه ریزی 3گام می تونه این امکان رو براتون فراهم کنه.
مصاحبه با رتبه 16 ارشد سم شناسی پزشکی
مهسا توکلی: رتبه 16
من دانشگاه ازاد شهرضا می خوندم و عملاً تو دانشگاه آزاد شهرضا، همه ناامیدم کرده بودند که امکان نداره یه نفر از دانشگاه آزاد اونم وزارت علوم بره سراغ ارشد بهداشت و همون سال اول بتونه قبول بشه چه برسه به اینکه رتبه بیاره. من اولش تو انتخاب سم شناسی مردد بودم. یه جلسه همراه با مادرم رفتیم دفتر موسسه و بعد از صحبت کردن با مشاورای موسسه به این نتیجه رسیدم که باید حتما سم شناسی شرکت کنم و مشکل بعدیم این بود که باید به ناامیدی و ترسم از قبول نشدن غلبه می کردم. از یه طرف دانشجو بودم و کلی هم واحد داشتم. بارها ناامید شدم ولی مشاور من انقدر به من انگیزه و امید می داد که بلافاصله همه افکار منفی از من دور می شد. من خیلی خوشحالم که بهترین مشاور دنیا در کنارم بود. وقتی یاد اون همه نامیدی و استرس و فشار می افتم و دلگرمی های خواهرانه مشاورم رو به یاد میارم تنها می تونم یک جمله درباهر اش بگم و اونم اینکه خیلی خوبه، خیلی خوبه و خیلی خوبه، فوق العاده است، عالیه و بی نظیر. در تمام شرایط به من گفت بخون می رسی و مطمئن باش می رسی و همین جملات بود که منو رسوند به چیزی که میخواستم و رتبه 16 رو به دست اوردم.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد نانوتکنولوژی پزشکی
مصاحبه با رتبه 11 ارشد نانوتکنولوژی پزشکی
قاسم بهادری: رتبه 11
تنها موسسه ای که می تونه به طور قطع تو نانوتکنولوژی برای شما رتبه سازی کنه فقط 3گامه. بهترین مشاوره، بهترین نوع برنامه ریزی، بهترین معرفی منابع و از همه مهمتر بهترین تحلیل از نقاط قوت و ضعف و حذف دروسی که وقت گذاشتن براش بی فایده است رو فقط تو 3گام می تونید پیدا کنید.
مصاحبه با رتبه 15 ارشد نانوتکنولوژی پزشکی
ندا کاشانی: رتبه 15
3گام تونست منو همیشه روی دور درس خوندن نگه داره. من یکی از مشکلاتم این بود که خیلی با نوسان درس می خوندم و سریع ناامید می شدم. برنامه یرزی خیلی انعطاف پذیره و منابع جوری معرفی میشن که دقیقا با نوع درس خوندن شما متناسب باشه. عملا با توجه به روحیات من فقط و فقط 3گام می تونست منو به موفقیت برسونه. مشاوره های 3گام کاملا تخصصی و بسیار حرفه ای انجام میشه و فقط کافیه یک بار با مشاور صحبت کنید تا متوجه بشید که بزرگترین تغییر در ذهنتون ایجاد بشه.
مصاحبه با رتبه 27 ارشد نانوتکنولوژی پزشکی
ستاره فضلی: رتبه 27
اگر قرار باشه یک چیز درباره قبولی خودم تو آزمون ارشد نانو بگم می گم برو 3گام و آدرس و شماره تلفن موسسه رو می دم و دیگه حرفی نمی زنم. اگر دلیلشو از من بپرسند می گم به نظرتون چرا اومدید از من پرسیدید که دلیل موفقیتت چیه. دلیل اینکه الان دارید از من می پرسید 3گامه و من دارم شما رو به سمت سرچشمه هدایت می کنم.
مصاحبه با رتبه های برتر ارشد پرستاری
مصاحبه با رتبه 14 ارشد پرستاری
شکوفه دانایی: رتبه 14 داخلی جراحی
بدون شک تنها سیستم برنامه ریزی که با مشغله شدید ما پرستارا می تونه کارایی داشته باشه 3گامه. عملا بدون 3گام به جز عصبی بودن و کلافگی بین درسها هیچی نداشتم. من 3 سال بود شرکت می کردم و اینو کامل تجربه کردم. بعد از برنامه ریزی با مشاور 3گام تازه فهمیدم که روزانه 3 ساعت مطالعه چقدر ارزشمنده و واقعا این همه مدت فقط بهانه می اوردم و نمی خوندم.
مصاحبه با رتبه 8 ارشد پرستاری
آسایش شافع: رتبه 8 روان پرستاری
وقتی که 3گام رو به من معرفی کردند گفتم 3گام کیه؟ چون فکر می کردم فقط سنا تو پرستاری می تونه برای پرستارها مفید باشه. شرایط من جوری بود که کلاس نمی تونستم برم و به پیشنهاد یکی از همکارا که خودش از 3گام استفاده می کرد منم تصمیم گرفتم فقط با برنامه و مشاوره 3گام برم جلو. تو شیفتهای شبم فقط زبان خوندم با روشی که مشاور به من توضیح داده بود و بالاترین درصدم که حدود 77 درصد بود رو تو زبان به دست آوردم. روشهای خلاصه برداری خیلی کار مرور رو راحت کرد. من 3گام رو به همه کسایی توصیه می کنم که براشون داشتن برنامه ریزی خیلی مهمه.
مصاحبه با رتبه 11 ارشد پرستاری
فرهاد نادری: رتبه 11 مراقبتهای ویژه
شرایط من با داشتن دو تا بچه کوچیک و دو تا بیمارستان کار کردن خیلی سخت بود. من فکر کنم اگر زمان کنکور تجربی هم مشاوره و برنامه ریزی شبیه ارشد پرستاریم داشتم الان داشتم تخصص پزشکی می خوندم به جای ارشد پرستاری اما متاسفانه در اون دوران 3گام وجود نداشت و این از بدشانسی ما بود. سیستم هوشمند برنامه ریزیشون خیلی دوست داشتنیه چون که دقیقا با چند تا کلیک برنامه رو شسته و رفته تحویلت می ده و برنامه خشک و خالی نیست. برنامه ای که پشتش یک عالمه تفکر و فلسفه وجود داره و هر تیکه اش با دقت طراحی شده. من فقط و فقط یکبار دیگه میگم که چقدر بدشانس بودم که مان کنکور تجربی، 3گام هنوز وجود نداشت.